چرا حضرت امام علی(ع) در مقابل اهانتها به حضرت زهرا (س) سکوت کرد؟
چرا حضرت علی (ع) از حضرت زهرا (س) با آن همه شجاعت دفاع نکرد؟چرا حضرت امام علی(ع) در مقابل اهانتها به حضرت زهرا(س) سکوت کرد؟
آنچه پس از رحلت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بر دختر پاک سرشت ایشان گذشت جنایتی بزرگ و باورنکردنی بود.منزلت فاطمه سلام الله علیها نزد مسلمانان آنقدر بالاست که هیچ کس را یارای پذیرفتن مسئولیت این جنایت نیست.
چنین است که پیروان کسانی که انگشت اتهام به سوی آنهاست به هر دری می زنند تا این حقیقت را انکار نمایند و آن را بعید شمارند.از جمله سوالات مطرح در اذهان بسیاری از افراد که توسط دشمنان اهل بیت بخصوص وهابیون طرخ می شود:
این است که در هنگام حمله مهاجمان به درِ خانه امام علی(ع) جهت گرفتن بیعت با خلیفه پس از پیامبر گرامی اسلام(ص) از ایشان، چرا آن حضرت از همسرشان حضرت زهرا(س) حمایت نکردند.
چرا حضرت امام علی(ع) در مقابل اهانتها به حضرت زهرا(س) سکوت کرد؟ چرا امیرمؤمنان (علیه السلام) از همسرش دفاع نکرد؟اگر از ناحیه خلفا بر فاطمه(س) ظلم و ستم روا شده است، چرا علی(ع) با آن همه شجاعت از ایشان دفاع نکرده اند و در این باره سکوت نموده اند؟
در این مطلب اشاره خواهیم داشت به دلایل سکوت ونوع دفاع حضرت علیه السلام و بیان سولاتی از مدعیان بی سوادی که تاریخ را با رای و نظر خودشان تفسیرکرده و حتی توجهی به منابع خودشان ندارند.
چرا حضرت علی (ع) از حضرت زهرا (س) با آن همه شجاعت دفاع نکرد؟
در حقیقت علی علیه السلام هم از دین خدا دفاع کرده است و هم از همسر و ناموس پیامبر (ص) که در ادامه به بیان دفاعیات حضرت علی (ع) و علل مامور به سکوت بودن ایشان خواهیم پرداخت.1- دفاع و واکنش امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در مقابل عمر
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در مرحله اول و زمانی که آنها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد،.با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایی که مامور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صبر پیشه کرد.
در حقیقت با این کار میخواست به آنها بفهماند که اگر مامور به شکیبائی نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسی جرات نمیکرد که این فکر را حتی از مخیلهاش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمانهای الهی بوده است.
الف - روایت سلیم بن قیس
سلیم بن قیس هلالی که از یاران مخلص امیرمؤمنان (علیهالسّلام) است، در اینباره مینویسد:
وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَاَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ (علیهالسّلام) وَصَاحَتْ یَا اَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَاَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا اَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَکَ اَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ.
فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) فَاَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَاَ اَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَمَا اَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَعَلِمْتَ اَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.
عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا (علیهاالسّلام) به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسولاللَّه!
عمر شمشیر را در حالیکه در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد:
یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار میکنند»!
علی (علیهالسّلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛
ولی به یاد سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و وصیتی که به او کرده بود افتاد، فرمود: ای پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهی و عهدی که پیامبر با من بسته است، نبود، میدانستی که تو نمیتوانی به خانه من داخل شوی» [۱]
ب - روایت آلوسی
همچنین آلوسی مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شیعه این روایت را نقل کرده است:
«انه لما یجب علی غضب عمر واضرم النار بباب علی واحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت یا ابتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فی غمده فوجا به جنبها المبارک ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا ابتاه فاخذ علی بتلابیب عمر وهزه ووجا انفه ورقبته؛ [۲]
عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه (سلاماللهعلیها) به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد.
و به پهلوی فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوی فاطمه زد، فریاد زد: «یا ابتاه» (با مشاهده این ماجرا) علی (علیهالسّلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید.»
2- تسلیم امیرالمومنین در برابر مقدرات
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در تمام دوران زندگیاش، مطیع محض فرمانهای الهی بوده و آن چه او را به واکنش وامی داشت، فقط و فقط اوامر الهی بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصی از خود واکنش نشان نمیداد.آن حضرت از جانب خدا و رسولش مامور به صبر و شکیبائی در برابر این مصیبتهای عظیم بوده است و طبق همین فرمان بود که دست به شمشیر نبرد.
امیر المؤمنین به چیزی فکر میکند که بالاتر از خودش و حضرت فاطمه زهرا است و آن هم مسئله دین است. امیر المؤمنین میبیند که اگر مقابل اینها بایستد و اختلاف داخلی ایجاد شود، چند مسلمان که تازه اسلام آوردهاند از بین میروند.
و منافقینِ در کمین نشسته، یهودیان سیلی خورده، بعضی از مسیحیانِ فرصت طلب، بعضی از قبائل بزرگ و دولتهای قدرتمند شرقی و غربی مانند ایران و روم حمله میکنند و تمام اسلام را از بین میبرند. لذا، امیر المؤمنین آینده را نگاه میکند.[3]
به راستی چه کسی جز حیدر کرّار میتواند از چنین امتحان سختی بیرون بیاید؟! زمانی ارزش این کار مشخص میشود که بدانیم علی (علیهالسّلام) همان کسی است که در میدان نبرد، همچون شیر ژیان بر دشمن حمله میکرد.
و پهلوانان و یلان کفر را یکی پس از دیگری از سر راه بر میداشت، روزی پشت پهلوانی همچون عمر بن عبدود را به خاک میمالد و روزی دیگر فرق سر مرهب یهودی را همراه با کلاه خودش میشکافد.
آن روز فرمان خداوند این بود که دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولی روز دیگر فرمان این است که همان ذوالفقار در نیام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود کردن آن مایوس شوند.
در خطبه سوم نهجالبلاغه میفرماید:
وَطَفِقْتُ اَرْتَئِی بَیْنَ اَنْ اَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ اَوْ اَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ. یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَیَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ. فَرَاَیْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا اَحْجَی. فَصَبَرْتُ وَفِی الْعَیْنِ قَذًی وَفِی الْحَلْقِ شَجًا. اَرَی تُرَاثِی نَهْباً.
در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بییاوری) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و تاریکی که پدید آوردهاند صبر کنم، محیطی که:
پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا میدارد.
(عاقبت) دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا شکیبائی ورزیدم؛ ولی به کسی میماندم که: خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود میدیدم، میراثم را به غارت میبرند.
3- نقشه ابوبکر برای قتل حضرت علی(ع)
در کتب شیعه آمده است که:دشمنان کمر به قتل امیر مومنان بستند و بر این قضیه نقشه کشیده و با هم پیمان بستند (که هنگامی که ابوبکر سلام نماز را داد، خالد بن ولید گردن حضرت را با شمشیر بزند).پس اسماء بنت عمیس (همسر ابوبکر) کنیزی به نزد امیر مؤمنان فرستاد.پس وی دو طرف درب خانه امیر مومنان را گرفته و گفت:
سران حکومت نقشه کشیدهاند که تو را بکشند پس از شهر خارج شو که من از خیر خواهان تو ام (و همان آیهای که مؤمن آل فرعون به موسی گفت خواند).
پس حضرت از خانه بیرون آمده در حالیکه شمشیر به همراه داشت. پس احساس کردند که حضرت آماده است پس امام جماعت (ابوبکر) قبل از اینکه سلام دهد گفت: ای خالد آنچه را که به تو دستور داده بودم انجام نده.[4]
در کتب اهل سنت در باره آمده است: سمعانی از یعقوب رواجنی ماجرای ابو بکر را روایت کرده که گفت: خالد آنچه را که به وی دستور دادم انجام ندهد.
او میگوید: از سید عمر بن ابراهیم الحسینی در کوفه از معنی این جمله سوال کردم. پس گفت ابوبکر دستور داده بود به خالد بن ولید، که علی را بکشد، پس از این کار پشیمان شده و از آن نهی کرد.[5]
4- دفاع حضرت زهرا (س) از امیر المئمنین
چرا علی (ع)، در هجوم به خانهاش خودش به جای حضرت زهراء (ع) برای باز کردن در نرفت؟ همانطوری که در کتب روایی و تاریخی نقل شده است دشمنان به خاطر کشتن امیر مومنان آمده بودند و اگر ایشان پشت در میآمدند به شهادت رسیده و نور ولایت خاموش میشد.بیرون آمدن فاطمه زهرا به جای امیر مومنان به خاطر حفظ مقام ولایت بوده است. عبد الفتاح عبد المقصود در کتابش «السقیفهٔ و الخلافهٔ» میگوید:
نگاهی به نوشتههایی که مورخین به مقدار زیاد شبیه به این روایت آوردهاند ـ که از آن به توسل به زور عمر پی میبریم ـ ما را به این میرساند که او میخواست یا علی را بکشد یا خانه را با هر که در آن است به آتش بکشد.[6]
شهرستانی در الملل والنحل میگوید:از جاحظ نقل شده است که عمر به شکم فاطمه زهرا در روز بیعت ضربتی زد که از آن جنینش سقط شد وعمر فریاد میزد: خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید و در آن جز علی و فاطمه و حسن و حسین: نبود[7].
از این اقرارها به دست میآید که:عمر نقشه کشیده بود که به مجرد آمدن امیر مؤمنان، حضرت را بکشد؛ اما حضرت زهرا به پشت درب خانه آمدند تا مانع این نقشه شوند.
عمر که دید نقشهاش با شکست مواجه شده، خواست خانه را به آتش بکشد تا به بهانه مخالفت با بیعت همه کشته شوند؛ اما باز شدن درب توسط فاطمه زهرا مانع اجرای این نقشه شوم شد.
البته جدای از این ماجرا در مکانهای دیگر نیز ابو بکر و عمر قصد ترور امیر مومنان علی بن ابی طالب را داشتهاند:
5 - عمل به وصیت پیامبر (ص)
مرحوم سید رضیالدین موسوی در کتاب شریف خصائصالائمه (علیهمالسّلام) مینویسد:اَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِاَبِی فَمَا کَانَ بَعْدَ اِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَیْهِ النِّسَاءُ یَبْکِینَ وَارْتَفَعَتِ الْاَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْاَنْصَارِ فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ اِذْ نُودِیَ اَیْنَ عَلِیٌّ فَاَقْبَلَ حَتَّی دَخَلَ عَلَیْهِ قَالَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) فَانْکَبَبْتُ عَلَیْهِ
فَقَالَ یَا اَخِی... اَنَّ الْقَوْمَ سَیَشْغَلُهُمْ عَنِّی مَا یَشْغَلُهُمْ فَاِنَّمَا مَثَلُکَ فِی الْاُمَّةِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَاِنَّمَا تُؤْتَی مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَنَاْیٍ سَحِیقٍ وَلَا تَاْتِی وَاِنَّمَا اَنْتَ عَلَمُ الْهُدَی وَنُورُ الدِّینِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ یَا اَخِی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ اِلَیْهِمْ بِالْوَعِیدِ بَعْدَ اَنْ اَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ حَقِّکَ وَاَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِکَ وَکُلٌّ اَجَابَ وَسَلَّمَ اِلَیْکَ الْاَمْرَ وَاِنِّی لَاَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَاِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِیعِ مَا اُوصِیکَ بِهِ وَغَیَّبْتَنِی فِی قَبْرِی فَالْزَمْ بَیْتَکَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَی تَاْلِیفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْاَحْکَامَ عَلَی تَنْزِیلِهِ ثُمَّ امْضِ[ذَلِکَ] عَلَی غیر لائمة[عَزَائِمِهِ وَ] عَلَی مَا اَمَرْتُکَ بِهِ وَعَلَیْکَ بِالصَّبْرِ عَلَی مَا یَنْزِلُ بِکَ وَبِهَا[یعنی بفاطمة] حَتَّی تَقْدَمُوا عَلَیَّ.
امام کاظم (علیهالسّلام) میفرماید: از پدرم امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چه اتفاق افتاد؟ فرمود:
زنها داخل شدند و صدا به گریه بلند کردند، مهاجرین و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه میکردند، علی فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روی بدن پیغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، این مردم مرا رها خواهند کرد و به دنیای خودشان مشغول خواهند شد؛ ولی تو را از رسیدگی به من باز ندارد، مثل تو در بین این امت مثل کعبه است که خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههای دور نزد آن بیایند..
. پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدی و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانهات بنشین و قرآن را آنگونه که دستور دادهام،
بر اساس واجبات و احکام و ترتیب نزول جمعآوری کن، تو را به بردباری در برابر آنچه که از این گروه به تو و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) خواهد رسید سفارش میکنم، صبر کن تا بر من وارد شوی. [8]
روایت سلیم بن قیس هلالی
در روایت دیگری سلیم بن قیس هلالی نقل میکند:
ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِلَی فَاطِمَةَ وَاِلَی بَعْلِهَا وَاِلَی ابْنَیْهَا فَقَالَ یَا سَلْمَانُ اُشْهِدُ اللَّهَ اَنِّی حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ اَمَا اِنَّهُمْ مَعِی فِی الْجَنَّةِ ثُمَّ اَقْبَلَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَلَی عَلِیٍّ (علیهالسّلام)
فَقَالَ یَا عَلِیُّ اِنَّکَ سَتَلْقَی[بَعْدِی] مِنْ قُرَیْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْکَ وَظُلْمِهِمْ لَکَ فَاِنْ وَجَدْتَ اَعْوَاناً[عَلَیْهِمْ] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَکَ بِمَنْ وَافَقَکَ فَاِنْ لَمْ تَجِدْ اَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَکُفَّ یَدَکَ وَلا تُلْقِ بِیَدِکَ اِلَی التَّهْلُکَةِ فَاِنَّکَ[مِنِّی] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَلَکَ بِهَارُونَ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ اِنَّهُ قَالَ لِاَخِیهِ مُوسَی اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهی کرد و فرمود: ای سلمان! خدا را شاهد میگیرم افرادی که با اینان بجنگند با من جنگیدهاند، افرادی که با اینان روی صلح داشته باشند با من صلح کردهاند، بدانید که اینان در بهشت همراه منند.
سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نگاهی به علی (علیهالسّلام) کرد و فرمود: ای علی! تو به زودی پس از من، از قریش و متحد شدنشان علیه خودت و ستمشان سختی خواهی کشید.
اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن و به وسیله موافقینت با آنان بجنگ، و اگر کمک کار و یاوری نیافتی صبر کن و دست نگهدار و با دست خویش خود را به نابودی مینداز.
تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، هارون برای تو اسوه خوبی است، به برادرش موسی گفت: اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی؛ این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند. [9]
همچنین در ادامه روایت پیشین که از سلیم نقل شد، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) خطاب به عمر فرمود:«یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَعَلِمْتَ اَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی؛ [10]
ای پسر صحّاک! اگر مقدرات خداوندی و پیمان و سفارش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود، هر آینه میفهمیدی که تو قدرت ورود به خانه مرا نداری.»
البته روایات در این باب بیش از آن است که در این مختصر بگنجد؛ از این رو به همین چند روایت بسنده میکنیم.
6 – دفاع عاقلانه و منظقی از قتل همسر
چرا حضرت علی که وظیفهاش دفاع از مظلومین است، در ماجرای شهادت از ناموسش دفاع نکرد؟ آیا این، زیر سوال بردن شعار عاشورایی هیهات من الذلهٔ نیست؟پاسخ این است که؛ پیامبر اکرم 13 سال در مکه بود و جلوی چشمش دید که عمار بن یاسر و مادرش سمیه را شکنجه میکردند و پیامبر اکرم دفاع نکرد. چرا؟
آیا وظیفه پیامبر اکرم دفاع از مسلمانان نیست؟ وقتی پیامبر اکرم قدرت نداشت، از چه دفاع کند؟ با کدام نیرو دفاع کند؟
امیر المؤمنین هم وقتی قدرت نداشت و همه پراکنده شدند و دهها هزار نفر اطراف خانه را گرفتهاند، اگر بخواهد دفاع کند، با کدام نیرو دفاع کند؟ خود امیر المؤمنین در نهج البلاغه میفرماید:
دیدم که جز اهل بیت من، کسی از من دفاع نمیکند و اگر اینها را در برابر شمشیر مخالفین قرار دهم، نسل پیامبر اکرم برچیده میشود.[11]
مضافا اگر حضرت علی دفاع میکرد، حضرت فاطمه زهراء در زیر دست و پا شهید میشد و اینها میگفتند که قاتل حضرت فاطمه زهراء، حضرت علی بوده است. همانطوری که در مورد عمار گفتند. پیامبر اکرم درباره عمار فرمود:
عمار را گروه ستمگر میکشند. عمار آنها را به بهشت دعوت میکند و آنها عمار را به سوی آتش.[12]
وقتی عمار کشته شد، معاویه گفت: علی، قاتل عمار است. اگر علی، عمار را از خانهاش بیرون نمیآورد و در برابر شمشیرهای ما قرار نمیداد، عمار کشته نمیشد.
وقتی حضرت علی این را شنید، فرمود: پس، قاتل حمزه ـ عموی پیامبر ـ پیامبر اکرم است. چون پیامبر اکرم او را از خانهاش بیرون آورد و در برابر شمشیر مشرکین قرار داد.
دفاع از ناموس، از مسائل فطری و مشترک میان همه انسانها است؛ اما روشن است که اگر کسی بداند که قصد دشمن از تعرض به ناموس وی این است.
که او را به واکنش وادار کنند تا به مقصود مهمتر و شومتری دست یابند؛ انسان عاقل، با تدبیر و مسلط بر نفس خویش، هرگز کاری نخواهد کرد که دشمن به مقصودش برسد.
قصد مهاجمین به خانه وحی این بود که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را به واکنش وادار کنند و با استفاده از این فرصت، ثابت کنند که شخصی همانند علی (علیهالسّلام) برای رسیدن به حکومت دنیوی حاضر شد که افراد زیادی را از دم شمشیر بگذراند.
و نیز اگر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از خود واکنش نشان میداد و با آنها درگیر میشد، ممکن بود که فاطمه زهرا در این درگیریها کشته شود،.
سپس دشمنان شایع میکردند که علی (علیهالسّلام) برای به دست آوردن حکومت دنیایی، همسرش را نیز فدا کرد و در حقیقت او بود که سبب کشتن همسرش شد؛ چنانچه درباره عمار یاسر، یار وفادار امیرمؤمنان (علیهالسّلام) چنین کردند.
7- پاسخ دندان شکن علی(ع) به معاویه
داستان عمار یاسرهنگام ساختن مسجد مدینه، عمار یاسر برخلاف دیگران که یک خشت بر میداشتند، او دو تا دو تا میآورد، پیامبر اسلام او را دید، با دست مبارکش، غبار را از سر و صورت نازنین عمار زدود و پس فرمود:
«وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، یَدْعُوهُمْ اِلَی الْجَنَّةِ، وَیَدْعُونَهُ اِلَی النَّار؛ [13] عمار را گروه ستمگر میکشند، او آنان را به بهشت میخواند و آنان او را به جهنّم.»
صدور این روایت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حق عمّار قطعی بود و تمام مردم از آن آگاه بودند و نیز ثابت میکرد که معاویه و دار و دستهاش همان گروه نابکار هستند؛
از این رو هنگامی که معاویه شنید عمار کشته شده و لرزه بر دل بسیاری از مردم انداخته، و این فرمایش پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سر زبانها افتاده است،
عمرو عاص را به حضور طلبید و پس از مشورت با او شایع کردند که علی (علیهالسّلام) او را کشته است و اینگونه استدلال کردند که چون عمار در جبهه علی و همراه او بوده است و علی او را به جنگ فرستاده است؛ پس او قاتل عمار است.
پاسخ امیرالمومنین به معاویه
احمد بن جنبل در مسندش مینویسد:
مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ حَزْمٍ عَلَی عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ فَقَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَامَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فَزِعًا یُرَجِّعُ حَتَّی دَخَلَ عَلَی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ مَا شَاْنُکَ قَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ فَقَالَ مُعَاوِیَةُ قَدْ قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا قَالَ عَمْرٌو سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ دُحِضْتَ فِی بَوْلِکَ اَوَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ اِنَّمَا قَتَلَهُ عَلِیٌّ وَاَصْحَابُهُ جَاءُوا بِهِ حَتَّی اَلْقَوْهُ بَیْنَ رِمَاحِنَا اَوْ قَالَ بَیْنَ سُیُوفِنَا.
ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش نقل میکند که گفت: هنگامی که عمار یاسر به شهادت رسید، عمرو بن حزم نزد عمروعاص رفت و گفت:
عمار کشته شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: گروه ستمگر، عمار را میکشند، عمروعاص ناراحت شد و جمله «لا حول ولا قوة الا بالله» را میگفت تا نزد معاویه رفت، معاویه پرسید: چه شده است؟ گفت: عمار کشته شده است.
معاویه گفت: کشته شد که شد، حالا چه شده است؟ عمرو گفت: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که میفرمود: عمار را گروه باغی و ستمگر خواهد کشت، معاویه گفت
: مگر ما او را کشتهایم، عمار را علی و یارانش کشتند که او را همراه خویش وادار به جنگ کردند و او را بین نیزهها و شمشیرهای ما قرار دادند. [14]هیثمی پس از نقل روایت میگوید:رواه احمد وهو ثقة. [۱5]
و حاکم نیشابوری پس از نقل روایت میگوید:«هذا حدیث صحیح علی شرط الشخین ولم یخرجاه بهذه السیاقة؛ [۱6]این حدیث با شرائطی که بخاری و مسلم قبول دارند، صحیح است؛ ولی آنها به این صورت نقل نکردهاند.»
مناوی به نقل از قرطبی مینویسد:وهذا الحدیث اثبت الاحادیث واصحّها، ولمّا لم یقدر معاویة علی انکاره قال: انّما قتله من اخرجه، فاجابه علیّ بانّ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم اذن قتل حمزة حین اخرجه.
«قال ابن دحیة: وهذا من علی الزام مفحم الذی لا جواب عنه، وحجّة لا اعتراض علیها؛ [۱7]این حدیث از محکمترین و صحیحترین احادیث است و چون معاویه قدرت بر انکارش نداشت، گفت: عمار را کسی کشت که او را همراه خود آورده است و لذا علی (علیهالسّلام) در پاسخش فرمود:
پس بنابراین حمزه را هم در جنگ احد پیامبر کشته است؛ چون آن حضرت بود که حمزه را همراه خودش آورده بود.ابن دحیه میگوید: این پاسخ علی چنان کوبنده است که حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد و دلیلی است که انتقادی بر آن نیست.»
8- سیره دفاعی حضرت علی(ع) مصداق سیره حضرت رسول (ص)
سوال اول:چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟
کلام آن حضرت در خطبه پنجم نهجالبلاغه
و در خطبه پنجم نهجالبلاغه، هنگامی که شخصی همانند ابوسفیان به قصد گرفتن ماهی از آب گل آلود و استفاده از موقعیت به دست آمده، نزد آن حضرت آمد و پشنهاد بیعت و جنگ با ابوبکر را داد، امام (علیهالسّلام) خطبه خواند و فرمود:
اَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا اَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ... اَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ اَوِ اسْتَسْلَمَ فَاَرَاحَ... فَاِنْ اَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ وَاِنْ اَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی وَاللَّهِ لابْنُ اَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ اُمِّهِ. بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْاَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَةِ.
ای مردم امواج کوه پیکر فتنهها را، با کشتیهای نجات در هم بشکنید... (دو کس راه صحیح را پیمودند) آن کس که با داشتن یار و یاور و نیروی کافی به پا خاست و پیروز شد، و آن کس که با نداشتن نیروی کافی کنارهگیری کرد و مردم را راحت ساخت.
اگر سخن گویم (و حقم را مطالبه کنم) گویند: بر ریاست و حکومت حریص است، و اگر دم فرو بندم (و ساکت نشینم) خواهند گفت از مرگ میترسد.
(اما) هیهات پس از آن همه جنگها و حوادث (این گفته بس ناروا است). به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب، به مرگ از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است؛ اما من از علوم و حوادثی آگاهم که اگر بگویم همانند طنابها در چاههای عمیق به لرزه درآئید.
چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟
امیرمؤمنان (علیهالسلام)، به همان دلیل از خود واکنش نشان نداد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در هنگام کشته شدن سمیه، مادر عمار یاسر توسط مشرکان و تعرض آنها به وی، از خود واکنشی نشان نداد.
سوال دوم:
چرا پیامبر(ص) در مقابل ابوجهل را که متعرض ناموس مسلمانان شده بود دفاع نکرد؟
ابنحجر عسقلانی در الاصابة مینویسد:
«سمیة بنت خباط... والدة عمار بن یاسر کانت سابعة سبعة فی الاسلام عذبها ابو جهل وطعنها فی قبلها فماتت فکانت اول شهیدة فی الاسلام... عذبها آل بنی المغیرة علی الاسلام وهی تابی غیره حتی قتلوها وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم یمر بعمار وامه وابیه وهم یُعذّبون بالابطح فی رمضاء مکة فیقول صبرا یا آل یاسر موعدکم الجنة؛ [۱8]
سمیه دختر خباط... مادر عمار یاسر هفتمین کسی است که اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت میکرد و آن قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است.
آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت کردند؛ تا کشته شد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه میدید و میفرمود: ای خاندان یاسر! صبور باشید که وعدهگاه شما بهشت است.»
با این که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میدید کافری همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان میشود؛ ولی در عین حال هیچ واکنشی از خود نشان نمیداد و به آنان نیز فرمان میداد که صبر نمایند.
مگر نه این که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غیورترین و شجاعترین فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا کند؟
و نیز زمانی که عمر بن خطاب، متعرض زنان مسلمان میشد و آنها را به خاطر اسلام آوردنشان کتک میزد، چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خود واکنشی نشان نمیداد.
سوال سوم:
چرا پیامبر(ص) در مقابل عمر که زنان را کتک می زد دفاع نکرد؟
ابن هشام در السیرة النبویة، مینویسد:
«ومر[ابوبکر] بجاریة بنی مؤمل، حی من بنی عدی بن کعب، وکانت مسلمة، وعمر بن الخطاب یعذبها لتترک الاسلام، وهو یومئذ مشرک، وهو یضربها، حتی اذا مل قال: انی اعتذر الیک، انی لم اترکک الا ملالة، فتقول: کذلک فعل الله بک؛ [۱9]
ابوبکر میدید که کنیز مسلمان شده از بنومؤمل از خاندان عدی بن کعب، عمر او را کتک میزد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترک کند (چون عمر هنوز مشرک بود) آنقدر او را زد تا خسته شد، گفت:
اگر تو را کتک نمیزنم برای این است که خسته شدهام، از این جهت مرا ببخش. کنیز در پاسخ گفت: بدان که خدا نیز اینگونه با تو رفتار خواهد کرد.»
چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جلوی عمر را نگرفت و او را از این کار منع نکرد؟ چرا شمشیرش را بر نداشت و گردن عمر را نزد؟
اهل تسنن، هر پاسخی دادند، ما نیز عین همان را درباره صبر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و شمشیر نکشیدن آن حضرت خواهیم داد.
9- وهابیون و اشکال کنندگان پاسخ بدهند؟
در مقابل سوالی که وهابیون و اشکال تراشان دارند که چرا حضرت علی(علیهالسلام) به هنگام هجوم به خانهشان و مضروب شدن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اقدامی نکردند، مگر ایشان قهرمان خیبر و شیر عرب نبود؟علما شیعه در طول اعصار مختلف پاسخ های گوناکونی داده اند.در اینجا شیعه هم از شما دو سوال در همین زمینه دارد. شما پاسخگو باشید که:
1- چرا عثمان از زنش دفاع نکرد؟
هنگامی که یاران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خانه عثمان ریختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، شما از این عملکرد عثمان چه پاسخی دارید؟
طبری، در تاریخش مینویسد:
«وجاء سودان بن حمران لیضربه فانکبت علیه نائلة ابنة الفرافصة واتقت السیف بیدها فتعمدها ونفح اصابعها فاطن اصابع یدها وولت فغمز اوراکها وقال انها لکبیرة العجیزة وضرب عثمان فقتله؛ [20]
سودان بن حمران آمد تا او را کتک بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روی او انداخت، سودان شمشیر را گرفت و انگشت او را قطع کرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگی دارد، سپس عثمان را زد و کشت.»
همچنین ابناثیر در الکامل فی التاریخ مینویسد: وجاء سودان لیضربه فاکبت علیه امراته واتقت السیف بیدها فنفح اصابعها فاطن اصابع یدیها وولت فغمز اوراکها وقال انها لکبیرة العجز وضرب عثمان فقتله [۲1]
ابنکثیر دمشقی سلفی مینویسد:ثم تقدم سودان بن حمران بالسیف فمانعته نائلة فقطع اصابعها فولت فضرب عجیزتها بیده وقال: انها لکبیرة العجیزة. وضرب عثمان فقتله. [۲2]
چرا عثمان از زنش دفاع نکرد، مگر نه اینکه او مرد بود، غیرت داشت و باید از زنش دفاع میکرد؟ پس چرا هیچ واکنشی از خود نشان نداد و حاضر شد که ببیند یاران رسول خدا به همسر او اهانت کرده و متعرض همسر او شوند؟
2– چرا عمر از زنش دفاع نکرد؟
اهل سنت اصرار دارند که امّکلثوم دختر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) همسر عمر بوده است؛ اما میبینیم که هنگامی که مغیرة بن شعبه اهانت زشتی به امّکلثوم کرده و او را با امّجمیل، زناکار مشهور عرب تشبیه و قیاس میکند، عمر هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد.
ابنخلکان در وفیات الاعیان مینویسد:
«ثم انام جمیل وافقت عمر بن الخطاب رضی الله عنه بالموسم والمغیرة هناک فقال له عمر اتعرف هذه المراة یا مغیرة قال نعم هذهام کلثوم بنت علی فقال له عمر اتتجاهل علی والله ما اظن ابا بکرة کذب علیک وما رایتک الا خفت ان ارمی بحجارة من السماء؛ [۲3]
امجمیل (کسی که سه نفر شهادت دادند مغیره با او زنا کرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهایی یافت) در حج، با عمر همراه شده و مغیره نیز در آن زمان در مکه بود. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را میشناسی؟
مغیره در پاسخ گفت: آری این امّکلثوم دختر علی است!
عمر گفت: آیا خودت را به بیخبری میزنی؟ قسم به خدا من گمان میکنم که ابوبکره درباره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان که تو را میبینم میترسم که از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!»
و ابوالفرج اصفهانی مینویسد:
حدثنا ابن عمار والجوهری قالا حدثنا عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن یحیی بن زکریا عن مجالد عن الشعبی قال کانتام جمیل بنت عمر التی رمی بها المغیرة بن شعبة بالکوفة تختلف الی المغیرة فی حوائجها فیقضیها لها قال ووافقت عمر بالموسم والمغیرة هناک فقال له عمر اتعرف هذه قال نعم هذهام کلثوم بنت علی فقال له عمر اتتجاهل علی والله ما اظن ابا بکرة کذب علیک وما رایتک الا خفت ان ارمی بحجارة من السماء؛ [۲4]
امجمیل همان کسی است که مغیره را به زنای با او متهم کردند و در کوفه به نزد مغیره رفته و کارهای او را انجام میداد! این زن در زمان حج با مغیره و عمر همراه شد. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را میشناسی؟ پاسخ داد: آری این امّکلثوم دختر علی است!
عمر گفت: آیا در مقابل من خود را به بیخبری میزنی؟ قسم به خدا من گمان ندارم که ابوبکره در باره تو دروغ گفته باشد! و تو را نمیبینم، مگر آنکه میترسم از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!
زنا کردن مغیره با امّجمیل، مشهور و معروف و امّجمیل به بدکاره بودن شهره شهر و انگشت نمای عام و خاص بود. چرا هنگامی که مغیرة بن شعبه، دختر رسول خدا را با چنین زنی زناکاری مقایسه میکند، خلیفه دوم او را مجازات نمیکند؟
اهل تسنن از این مطلب هر پاسخی دادند، ما نیز همان پاسخ را به آنها خواهیم داد.
نتیجه:
دفاع حضرت علی علیه السلام از دین و ناموس پیامبر(ص) آن هم به روشی که از پیامبر(ص) یاد گرفته بود. و پیامبر به آن توصیه کرده بود، از بهترین روش ها بوده است.
و الا اینکه امیرمؤمنان (علیهالسّلام) شجاعترین فرد زمان خودش بود، هیچ شک و شبههای در آن نیست؛ آن قدر شجاع و دلاور بود که شنیدن نامش خواب را از چشمان پهلوانان دشمن میپراند؛ تا جایی که عمر بن خطاب میگفت:
«والله لولا سیفه لما قام عمود الاسلام؛ [25] به خدا سوگند! اگر شمشیر علی (علیهالسّلام) نبود، عمود خیمه اسلام استوار نمیشد.»
حتی در زمانی که تمام یاران بیوفای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ احد و حنین آن حضرت را رها و از معرکه گریختند، امام علی (علیهالسّلام) پروانهوار اطراف شمع وجود پیامبر گرامی چرخید و از او دفاع میکرد.
اما چرا همان علی (علیهالسّلام) در هیچ یک از جنگهای زمان خلفاء شرکت نکرد؟
همان کسی که در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تمام نبردهای مسلمانان علیه کفار، یهودیان و... شرکت فعال داشت و پیشاپیش تمام سربازان پرچم اسلام را به دوش میکشید .
و پهلوانان دشمن را یکی پس از دیگری بر زمین میکوبید، چه اتفاقی افتاده بود که در زمان خلفاء در هیچ نبردی حضور نمییافت؟
آیا شجاعتش را از دست داده بود، یا جنگ در رکاب خلفاء را جهاد نمیدانست؟ یا این که خلفاء، بر خلاف سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قصد استفاده از آن حضرت را نداشتند؟
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بهترین تصمیم را گرفت: امر دائر بود بین این که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) اساس اسلام را حفظ نماید و از حق خود بگذرد؛ یا این که بر آن عده اندک حمله نموده و آنها را از دم تیغ بگذراند.
و در عوض دشمنان اسلام و منافقین با استفاده از این فرصت اساس اسلام را به خطر بیندازند، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) راه دوم را برگزید و با این فداکاری دین اسلام را برای همیشه حفظ و دشمنان اسلام را ناامید کرد و به طور قطع این تصمیم عاقلانهتر بوده است.
پی نوشت:
۱.الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰ه)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۵۰، ناشر:انتشاراتهادی قم، الطبعة الاولی، ۱۴۰۵ه.
۲.الآلوسی البغدادی، العلامة ابی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای۱۲۷۰ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲، ص۱۲۰، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.
3. سایت ولی عصر، ، انتخاب و تلخیص، سایت شمیم شیعه.
و جالب این است که سمعانی بعد از نقل حدیث سکوت میکند. و این نشان میدهد که صحت روایت در نزد او تمام بوده است و گر نه باید روایت را نقد و رد میکرد.
4. بحار الأنوار ـ العلامهٔ المجلسی، ج 28 ـ ص 309.
5. الأنساب :3/95، ط. دار الجنان ـ بیروت و6/170، نشر محمد أمین دمج ـ بیروت ـ 1400 هـ.
6. السقیفهٔ والخلافهٔ : 14.
7. الملل والنحل: 1/57. طبعهٔ بیروت، دار المعرفهٔ.
8.الشریف الرضی، ابی الحسن محمد بن الحسین بن موسی الموسوی البغدادی (متوفای۴۰۶ه) خصائص الائمة (علیهمالسّلام)، ص۷۲، تحقیق وتعلیق:الدکتور محمدهادی الامینی، ناشر:مجمع البحوث الاسلامیة الآستانة الرضویة المقدسة مشهد - ایران، ۱۴۰۶۶ه
9.الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰ه)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۳۴، ناشر:انتشاراتهادی قم، الطبعة الاولی، ۱۴۰۵ه.
10.الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰ه)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۵۰، ناشر:انتشاراتهادی قم، الطبعة الاولی، ۱۴۰۵ه.
11. نهج البلاغه، خطبه 26 و 217.
12. صحیح البخاری، ج 3، ص 207 ـ صحیح مسلم، ج 8، ص186 ـ عمدهٔ القاری للعینی، ج 14، ص 109 ـ البدایهٔ و النهایهٔ لإبن کثیر، ج 7، ص 298.
13.البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابو عبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۱، ص۹۷، ح۴۴۷، تحقیق:د. مصطفی دیب البغا، ناشر:دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة:الثالثة، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.
14.الشیبانی، احمد بن حنبل ابو عبدالله (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۲۹، ص۳۱۶، ح۱۷۷۸، ناشر:مؤسسة قرطبة - مصر
15.الهیثمی، علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۷، ص۲۴۲، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷ه.
۱6.الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابو عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۶۸، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه - ۱۹۹۰م.
۱7.المناوی، عبد الرؤوف (متوفای:۱۰۳۱ه)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۶، ص۳۶۵، ناشر:المکتبة التجاریة الکبری - مصر، الطبعة:الاولی، ۱۳۵۶ه
۱8.العسقلانی، احمد بن علی بن حجر ابو الفضل الشافعی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۷، ص۷۱۲، تحقیق:علی محمد البجاوی، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ - ۱۹۹۲.
۱9.الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام بن ایوب ابو محمد (متوفای۲۱۳هـ)، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۶۱، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الاولی، بیروت - ۱۴۱۱هـ
20. الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۲۱، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت.
21. الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰ه) الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۴۴، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵ه.
22. القرشی الدمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر ابو الفداء (متوفای۷۷۴ه)، البدایة والنهایة، ج۷، ص۲۱۰، ناشر:مکتبة المعارف - بیروت.
23. ابن خلکان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر (متوفای۶۸۱ه)، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۶، ص۳۶۶، تحقیق احسان عباس، ناشر:دار الثقافة - لبنان.
24. الاصبهانی، ابو الفرج (متوفای۳۵۶ه)، الاغانی، ج۱۶، ص۳۳۳، تحقیق:علی مهنا وسمیر جابر، ناشر:دار الفکر للطباعة والنشر - لبنان.
25. ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، ج۱۲، ص۸۲، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۸م.
منابع:
صافی گلپایگانی، صراط مستقیم : پاسخ به شبهات وهابیت، قم: دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ علی صافی گلپایگانی، 1391.
https://borhani.ir/cms/books/book1/part3/item/117
https://borhani.ir/cms/books/book1/part3/item/116
https://www.hawzahnews.com/news/896889
https://www.isna.ir/news/92012608919
https://erfan.ir/farsi/49564.html
https://saafi.com/book/2154
https://fa.wikifeqh.ir
https://fetrat.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}